مقدمه و هدف: به عقیده اکثر متخصصین، منابع و سلامت بومسازگانهای کشور در حال تخریب میباشد. در این راستا؛ بهمنظور برنامهریزی و مدیریت صحیح،ضمن جلوگیری از تخریب و کاهش فشار بر بومسازگانها، آگاهی از سلامت آبخیزها ضروری است. آبخیز سالم، آبخیزی است که در آن پوشش گیاهی طبیعی بستر لازم برای فرآیندهای هیدرولوژی و زمینی را مهیا کرده است. ضمناینکه، بومسازگانهای سالم در مقابل تنش و فشار مقاوم بوده و کمیت و کیفیت بالایی از خدمات را برای رفاه جوامع ارائه میدهند. بنابراین؛ ارزیابی سلامت بومسازگانها نه تنها از نظر حفظ محیط زیست، بلکه برای فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی جوامع نیز دارای اهمیت میباشد. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرات زمانی شاخصهای سلامت بومسازگان با استفاده از مدل VOR در زیرآبخیز چهلخانه واقع در حوزه آبخیز زایندهرود برنامهریزی شده است. از آنجاییکه، حوزه آبخیز زایندهرود یکی از حساسترین آبخیزهای کشور میباشد و خساراتهای زیست محیطی جبرانناپذیری در دو دهه اخیر به این آبخیز وارد گردیده است، انتخاب این حوضه برای انجام پژوهش حاضر قابل توجیه میباشد.
مواد و روشها: بهمنظور بررسی تغییر شاخصهای سلامت زیرآبخیز چهلخانه از مدل VOR (توان- ساختار- تابآوری) طی دوره آماری 10 ساله (1400-1390) استفاده شد. در این روش؛ V، O و R بهترتیب بیانگر توان تولید (عملکرد)، ساختار و تابآوری بومسازگان هستند. این مدل ارتباط نزدیکی با مسئله پایداری بومسازگانها دارد که حاکی از قابلیت آبخیز برای حفظ ساختار و عملکرد آن در طی زمان در برابر عوامل خارجی میباشد. بنابراین، برای انجام پژوهش حاضر ابتدا نقشههای کاربری اراضی مربوط به سال 1390 و 1400 از تصاویر ماهواره لندست 5 و 8 اتتخاب و پیشپردازشهای مورد نیاز انجام شد. در واقع؛ با استفاده از روش همبستگی بین باندها، ترکیب کاذب رنگی ایجاد، سپس هر یک از کلاسهای کاربری اراضی در مرحلههای جداگانه و با استفاده از روش طبقهبندی نظارتشده از یکدیگر تفکیک شدند. در ادامه، پس از تهیه نقشه کاربری اراضی منطقه مورد مطالعه، نقشههای پوشش گیاهی (NDVI) مربوط به شاخص توان برآورد گردید. این شاخص، تراکم پوشش گیاهی در منطقه را نشان میدهد. در مرحله بعد، از نرمافزار Fragstats جهت استخراج شاخصهای ساختار (SPLIT و PD) و تابآوری (LPI و AI) استفاده شد.لازم به ذکر است، نرمافزار Fragstats بر مبنای کاربری اراضی است. در این راستا؛ از شاخصهای تکهتکه شدگی (SPLIT)، تراکم لکه (PD)، بزرگترین لکه (LPI) و تجمع (AI) استفاده شد. در ادامه، پس از محاسبه تمامی شاخصهای مذکور، استانداردسازی انجام و سلامت زیرآبخیز چهلخانه تعیین شد.
یافتهها: بر اساس نتایج در سال 1390؛ مراتع (42/43 درصد)، کاربری زراعی آبی و دیم (30/84 درصد)، اراضی دیم (25/30 درصد)، اراضی آبی (1/14 درصد) و رخنمون سنگی (0/30 درصد) بهترتیب بیشترین مساحت را به خود اختصاص دادهاند. در صورتیکه در سال 1400؛ کاربری زراعی آبی و دیم (50/95 درصد)، مراتع (39/80 درصد) و پوشش رخنمون سنگی (9/26 درصد) بهترتیب دارای بیشترین مساحت در منطقه میباشند. بهعبارت دیگر، کاربری زراعت آبی و دیم در منطقه غالب و وسعت اراضی طبیعی نیز کاهش یافته است، که بیانگر تخریب در منطقه مورد مطالعه است. در واقع، واحدهای بزرگ کاربری به واحدهای کوچک تبدیل و منجر به عدمیکپارچگی منطقه میشوند. همچنین نتایج نشان داد، مقادیر شاخصهای توان، ساختار و تابآوری در سال 1390 بهترتیب 0/69، 0/9 و 0/79 و در سال 1400 بهترتیب 0/47، 0/71 و 0/64 میباشد. در این راستا؛ مقادیر تغییرات زمانی شاخصهای توان در سال 1390 و 1400 بهترتیب 0/69 و 0/47، مقادیر ساختار بهترتیب 0/9 و 0/71 و مقادیر تابآوری 0/79 و 0/64 حاصل شد. لازم به ذکر است؛ یکی از دلایل اصلی کاهش مقادیر شاخصهای سلامت در زیرآبخیز چهلخانه، عدم پوشش جنگلی و تغییر کاربری به اراضی کمبازده میباشد. این مهم، منجر به کاهش کمیت و کیفیت بومسازگانهای منطقه شده است. در نهایت بر اساس مقادیر شاخصهای بهدست آمده، سلامت زیرآبخیز چهلخانه در سال 1390 و 1400 بهترتیب 0/49 (متوسط) و 0/21 (نسبتاً ناسالم) برآورد گردید. در این راستا، شاخص ساختار بیشترین تأثیر را بر روی سلامت زیرآبخیز چهلخانه دارد و شاخصهای تابآوری و توان اولویتهای بعدی را به خود اختصاص دادهاند. بهعبارت دیگر، نتایج نشان داد که تأثیر مقادیر شاخصهای سلامت بومسازگان متفاوت و میزان سلامت منطقه مورد مطالعه با گذشت زمان کاهش یافته و به سمت ناسالم بودن در حال پیشروی است.
نتیجهگیری: پژوهش حاضر از نظر بررسی مقایسهای تغییرات زمانی شاخصهای سلامت بومسازگان با استفاده از مدل VOR جدید و از لحاظ توجه مدیران و متخصصان در ضرورت ارزیابی سلامت بومسازگان بر اساس نتایج بهدست آمده قابلتوجه میباشد. بنابراین؛ از آنجاییکه تغییر کاربری اراضی در این منطقه بهدلیل کمبود آب و پایین بودن پتانسیل تولید اراضی پس از چند بار کشت رها و مقرون به صرفه نمیباشد، انجام عملیات حفاظتی بهمنظور کاهش تخریب منطقه با مشارکت جوامع محلی و برگزاری دورههای آموزشی- ترویجی در راستای ارتقاء و آگاهی جوامع پیشنهاد میشود. همچنین؛ ایجاد نهادهای سازگار با وضعیت حوضه،ضمن افزایش همکاریهای درون و برونسازمانی در راستای سیاست، قوانین و مدیریت مخاطرات محیطی باشد. در مجموع، میتوان اذعان داشت که انجام پژوهش حاضر به تهیه اطلس سلامت بومسازگانهای کشور کمک قابلتوجهی میکند.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
مديريت حوزه های آبخيز دریافت: 1402/11/21 | پذیرش: 1403/3/1